- تازه برگ
- برگ تازه (درخت)، تر خرم پر طراوت جوان
معنی تازه برگ - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تازه کار
آنکه بتازگی بجنگ در آمده جنگ ناآزموده
جا و مقام تازه منزل خوش و نیک سرزمین خرم
تر و تازه نازک تن -1 تنی تر و تازه و جوان بدنی لطیف و با طراوت، دارای بدنی تر و تازه
کسی که تازه به شغل و مقامی رسیده، تازه کار
برگ لاله: رویش میان حله سبزاندرون پدید چون لاله برگ تازه شکفته میان خوید. (عماره لغ)، چهره روی: چنان ننگش آمد ز کار هجیر که شد لاله برگش بکردار خیر. (شا. لغ)
شادمان، با طراوت
نو رس تازه رسیده، جدید نو
خنده رو، گشاده رو، خندان، روباز، فراخ رو، بسّام، بشّاش، خوش رو، روتازه، طلیق الوجه، گشاده خد، بسیم
نورس، تازه رسیده
تازه رخسار، تازه رو